همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

دختر کلاس اولی

سلام بر همه دوستان و دشمنان

امیدوارم حال همه تون خوب باشه

منم الحمد لله خوبم شب شعر زمستانه در خیابان سلمان فارسی به مجری گری من برگزار میشه

 در باره اش بعدا اطلاع رسانی می کنم .

خبر خیلی خوشی دارم و اون پیدا کردن دختر کلاس اولیمه همون که تو خواب دیدمش شک ندارم همونه :

اگر بیایی درس را از نقطه صفر

شروع میکنم دختر کلاس اولی

تو در کجای خواب من

زیر پوست کدام کابوس 

خون مرده شده ای

تو مداد مرا در دلت فرو می کنی

مداد گلی می شود

... و صدای معلم:

بی خود عاشق می شود کسی

که بجای شام شب شعر می خورد

عزیز

دست من کوتاه تر از شبی است که به

دامن توبرسد

من قطار همیشگی شعرم

کودک شیطانی نباش که پنجره ی دلم را

می شکند

بگذار به نرمی استراحت در ایستگاه از تو بگذرم

هجای اندام عشق تو

در هیچ وزنی برایم اندازه نبود

و تو در پیراهن شعر سپید من 

با همین چند خط عروس شدی

حالا کنار برو

بگذار قطار حرکت کند

و تو فقط برایش دست تکان بدهی !!

.................................................