همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

دو راهی

با نام خدا

سلام بر دوستان و همراهان همداستان ... حالتون  چطوره ؟چرا کمتر سر میزنین؟

تا حالا تو دو راهی گیر کردین؟

مسایل مهم رو میگم نه اینکه برای یه کت و شلوار یا پیراهن تو شک و تردید مونده باشین  نه

موضوعات مهم رو میگم مث انتخاب شغل ... انتخاب رشته ؛ ازدواج

اینا رو میگم یعنی تصمیماتی که میتونن آینده شما و حتی تصمیمات آینده شما رو بسازن ...




اگه تو همچین موقعیتایی گیر کنین چکار میکنین؟یکی میره مشورت میکنه ... اونی که معتقد به استخاره است میره استخاره میگیره .... یکی هم الا بختکی یه راه رو میگیره و میره و دلو میزنه

به دریا .... منم تو همچین موقعیتی گیر کردم .... واقعا چقدر انتخاب سخته مث اینه که بخوای بعنوان پنالتی زن آخر به توپ ضربه بزنی و چشم یه ورزشگاه بزرگ بهت خیره شده باشه .....داور سوت

رو میزنه کجا میزنی ؟ کدوم طرف ؟ اگه گل نشه چی؟

واقعا فاصله بین شکست و پیروزی چقدر نزدیکه .... هاول راست میگه که(( موفقیت همان شکست

پشت و رو شده است ))...نگاه میکنی یه طرف رو .... با تمام قدرت ضربه میزنی .....یه لحظه بعد

چشاتو میبندی فرض میکنی تک و تنها خودتی و خودت ......... و حالا ..... وای چه سخته 

منم امیدوارم بتونم از عهده تصمیمم بربیام

بگذریم .... هنوز با درس خوندن کنار نیومدم و درسام رو هم تل انبار شده اما روحیم بحمدالله

از سابق بهتره

چراغ دوست خاموشت نکردم        فراموشی فراموشت نکردم

جدی تا حالا به این فکر کردین که اگه خدا فراموشی رو خلق نمیکرد چه اتفاقی می افتاد؟

مثلا هیچ کس نمیتونست مرگ عزیزانشو فراموش کنه  و هیچ کسی  نمیتونست محبوبی

رو که بهش دل بسته بود و حالا به هر دلیلی تنهاش گذاشته رو فراموش کنه ... و هر بازرگانی

با اولین ضرر از بازارش دست میکشید ...

یه سروده جدیدمو  میزارم 

جنگل که شاخه شاخه پر از غم شکسته بود

مانند صبح پنجم دی  بم  شکسته بود

در آن مسافرت که مرا گندم تو برد

حتی نماز حضرت آدم شکسته بود

در روزگار خشک کسی هم پیاله نیست

تنگ شراب هر چه که دیدم شکسته بود

((احساس سوختن به تماشا نمیشود))

از منظر بهشت جهنم  شکسته بود

گاهی ضعیف میشکند تا که بشکنی 

سهراب در مقابل رستم شکسته بود

دلدار بهتر است که دل را عوض کنم

این دل مگر به دست شما کم شکسته بود ؟

خوب سر بزنین نظرم بزارین دوستتون دارم بابای .... خداحافظ

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین زاده سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:59 ب.ظ http://halehayesokoot.blogfa.com/

سلام
وب لاگ خوب و فعالی دارین بهتون تبریک می گم .
شعر آخرین پستتون هم قشنگ بود مخصوصا پنجم دی و بم؛ و همین طور رستم و سهراب.
دلنوشته هاتون هم خوبه ؛ مردونه و پر از احساسات طبیعی.
و درمورد دلنوشته تون:
این طور مواقع من اول گنجینه ی اطلاعاتمو در مورد موضوع بالا می برم. اصلا استخاره نمی گیرم و الا بختکی هم تصمیم نمی گیرم, اما مشورت کردن با کسانی که شرایطمو می دونن رو کاملا قبول دارم و بعد اگه نیاز دیدم, مشورت با مشاوری که تخصص مشاوره ای با موضوع مساله ی منو داشته باشه رو هم می پسندم.
اما درباره عکس اول پستتون: قشنگه اما به نظر میاد مناسب این پست نباشه چون فقط خطر کردن محض رو نشون می ده.
و عکس دوم: به تره ولی چون فوتبال بازی نمی کنم نمی تونم حسشو بفهمم و ببینم چه قدر به این مضمون نزدیکه.
حرف آخر: براتون هر آنچه که مفهوم خوشبختی داره رو آرزو دارم.
یا حق

مسعود شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:35 ق.ظ http://behsoo.orq.ir/

چطوری بابا سعی کن اگه سر دو راهی موندی بین خوب و خوبتر باشه نه بد و بدتر

سلام بر مسعود خودمان چه عجب . خوش اومدی .آره اینم حرف جالبیه.

Flox پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ق.ظ http://www.flox.mihanblog.com

منم تو یه دوراهیم
از جنس خودم
برات آرزو میکنم هیچ وقت نا امید نشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد